مرض قرض ندادگی

هیچ وقت آدم خسیسی نبوده ام. آنجور که وسایلم را به کسی ندهم یا قایم کنم. همیشه به همه‌ی بگه های فامیل کل وسیله هایم را داده ام از عرو سک بگیر تا ام‌پی تری پلیر که البته بعدش با یک کپه سیم به عنوان ام پی تری سابق مواجه شده ام. بماند. بحث این نیست. بحث در مورد وسواس هاست. وسواسی که هیچ وقت رهایم نمی کند. متنفرم از ایه بیایم اینجا و بگویم چقدرر حس بدی دارم از اینکه مجبورم کلی از کتابهایم را قرض دهم. نمی خوام زور است؟ می‌خواهم سطر سطر، کلمه به کلمه، حروف به حروف کتابهایم را –تمامشان را– فقط خودم و عشق‌م بخوانیم. نمی خواهم کتاب هایم را به تو قرص دهم. به هیچ کس. از اینکه ده جلد کااب دست تو دارم و هر دفعه ده جلد دیگر هم بر میداری بدم میاید. نه تو، بلکه همه. کتاب هایم را نمی خواهم هیچ کس از کتابخانه ی من بردارد و بخواند. مثل فیلم هایم. فیلم های مرا هم بر ندارید. بر نَ دا رید. خیلی سخته فهمیدنش؟ 

خور شید ۱ لایک :)
کروکودیل پیر
منم درمورد کتاب هام و گوشیم همینم.....
دلم نمیخواد کسی قرضشون بگیره. نمیدونم چرا. اما وقتی پیشم هستن خیالم جمعه. امنیت دارم. حالم خوبه

آفرین دقیقا همینه. شاید همون حس امنیت. 👌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بعد ار سالها "بلاگفایی" بودن " تصمیم گرفتم حقایقی را "بیان" کنم..

اتاق‌های زیرشیروانی، اتفاقی‌ست که برای همه نمی‌افتد..
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان